شعر
اناردره مامن زيباي من
اي وطن اصلي آباي من
فخر به نام تو نمايم هميش
گرچه هريوا شده ماواي من
كي كنم اي دره فراموش تو
چونكه منم زاده آغوش تو
عاشق ديرنه و مدهوش تو
من بتو مجنون وتو ليلاي من
عمري در آغوش تو بردم بسر
از همه غمهاي جهان بي خبر
مي زدم هرسوبه هوايت چكر
سنگ جداي بشكست پاي من
روزي مرا بود برت خانه اي
هم پدر وهم مادر وكاشنه اي
بود مراهم سر وسامانه اي
يعني در اين منطقه بود جاي من
(خادم) همان طفلك نازدانه است
حال در آغوش تو بيگانه است
ببل آواره بي لانه است
مادرمن گوش كن آواي من
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر